اندر روزهای ماه رمضان

میگم خدایا یه دفه میگفتی تو ماه رمضان ادم بمیره دیگه!!! آب و اینا که نه دود و گردو غبار و بو و اینا که نه آبو غذا خوردنم که دیگه هیچی....اصلا. ای بابا!! پس ما چیکار کنیم؟!!خب حالا آبو غذارو جهنمو ضرر کارد بخوره به این شیکم ادم تحمل میکنه دلشم خوشه روزه گرفته! ولی دیگه سرت تو آب نره و دود به حلق نرسه و چیزیم بو نکنی دیگه چیه؟!! ای بابا....بابا اگه قرار به فهمیدن گشنگی و تشنگی قیامته که دیگه آبو دود چیه؟ یعنی تو قیامت نمیشه سیگار کشید؟! بعدم فقرا مگه اب نمیخورن؟! بابا اب که دیگه خرجی نداره که نتونن بخورن!...بعدم یه تیکه نون خشک که پیدا میکنن سق بزنن؟! اصن برگ درخت میخوره ادم! واللا...بالاخره یه کوفتی بخوری...... نه مثکه گشنگی واقعا امروز بمن فشار اووده و من بشخصه اصلا قول نمیده که تا اخر ماه رمضان همینجوری خوب باشم! یعنی یه حسی بهم میگه که من تحملمو از دست خواهم داد درمقابل گشنگی کشیدن! خداوندا اخه بجون خودم اگه دو هفته ام ادم گشنگی بکشه درد گشنه هارو میفهمه گشنگی قیامتم همچین میاد جلو چشش که دیگه نره کنار.... حالا چرا یه ماه؟!! آه خداوندا ازت عاجزانه میخوام که منو ببخشی بخاطر این حرفا و بهم نیرو بدی که یه ماهو تحمل کنم.(نه من تحمل خواهم کرد.مرگو لعنو نفرینو تف به من اگه وابدم!)....ولی خب اخه میترسم زیادیم مقدس بشم بعد یه دفه ازاونور بزنم بیرون! یعنی میدونی یه لحظه س دیگه...یهو ادم شیطانی میشه و هرچی زحمت کشیده رو احتمالا میده به باد!

بعدم....خدایا؟ یه سوال دارم. میدونم که اینایی که تحریم کردی تو ماه رمضان نهایتا واسه تقوی پیشه کردن و جلوگیری از هوای نفسه.ولی خب بابا دیگه یه هوا دو هوا...نه دیگه هرچی هوا این نفس بدبخت داره تحریم شه یهو!!خب بابا بدبخت به گا میره این نفس بیچاره.یعنی یازده ماه بهش نگی نه بعد یهو بیای هرچی میگه رو بگی نه؟! ای بابا ..... انصاف داشته باش خدایا!! خب این بنده ی حقیر با این نفسش اینهمه خیلی زیاده براش باور کن.... میگم که یهو دیدی بعده ماه رمضون قاط زد و ازاونور افتادا.....حالا من بگم.... بعدم همه ی اینا واسه ی توجیه کردن مقداری سیگار کشیدنمه البته.که من عمرا هزارسالم بگذره این یکیو مبطل روزه نمیدونم!! اخه بابا انصاف باید داشته باشه ادم دیگه. وقتی هرچی نفست میخواد یه عمر بهش میدی میخوره بعد یهو تو یه ماه نمیشه که مثه یه موجود اینویزیبل باش رفتار کنی....پس کودک درون چی میشه؟!!!(((((:) کسشر!

ولی نه خدایی من اینارو تحمل خواهم کرد و من میتونم.و من به شیطان اجازه نخواهم داد در من نفوذ کنه ولی حالا اگه کرد چی؟!اخه اینطوری هی این شیطونه جری تر میشه بعد یهو ضربشو وارد میکنه! من میدونم دیگه....من میشناسمش!(اه چقد علامت تعجب گذاشتم تو این نوشته...حالم بهم خورد..!)(اه)

بهرحال واقعا زندگی سخته!اگه بخوای تو چارچوب باشی و پاتو نذاری بیرون.یکی نیست بگه خب زن یه مدت واسه خودت هر غلطی دلت خواست کردی و مثه یابو زندگی کردی دیگه.حالا هرچند مدتش خیلی زیاد نبود ولی خب....حالا دیگه وقتشه که به جرگه ی انسانها بپیوندی و مقداری سختیهارا تحمل کنی.... اره واقعا من اصن الان حال خوبی ندارم و بجز گشنگی یه جور احساس بدم بهم دست داده و فک میکنم با گفتن اینا اونم زبون روزه گناهی مرتکب شدم...اه خداوندا اگه اینطوره منو ببخش.حداقل چند مین از وقتم گذشت تا اینارو نوشتم!! روزه داران عزیز تا افطار (اگه بگیریم ساعت 2 ا) 4 ساعت مونده...!

 

(امروز روز جهانی علامت تعجب بوده واسه من.فک کنم!)

 

آخیش...هیچی از این بهتر نیست که از این ساعت ببعد دیگه میشه سیگار کشید!

ماه روزه...ماه خوشحالی!

وای من دیگه کم کم واقعا داره سرم درد میگیره!!موقع افطار درواقع وقتی اذون میدن تو معده ی من عروسیه! یعنی بنده خدا ذوق مرگ میشه معده هه میگه اخجوووون غذاااا!!!!!!!!! اخی طفلی معصوم.خداروشکر که قریب حالا بگیم نیم ساعت دیگه بیشتر نمونده.

ولی خدایی لحظه ی افطار لحظه ی خدایی ا!!(ای کارد بخوره به اون شیکم! ای تف به ادم شیکمو!!) من بیشتر به فکر معده م ام وگرنه خودم که...اهمیتی نداره!! واقعا من بسیار ادم خوبیم!و خوشحالم که امروز بالاخره نهایتا مریم فرشته بر مریم شیطون پیروز شد و من روزمو نخوردم!