شی- آفف!

اوه اوه میگم میخواستم یچیزی بنویسما! از زن بودنو زنانگی فقط شیا ف استفاده نکرده بودم که کردم!!:)))))) بخاطر خدا خیلی زود بود تا این حد داخل زن بودن بشم! اون از دکتر زنان رفتنو ....... !!! فور فا ک سییک من! اینم از ۷ شب شیاف گذاشتن! اتفاقا دیشب که اولین بار بود خیلی استرس داشتمو اعصابم خورد بود چون نمیدونستم چه کوفتیه و چجوریه و اینا. ولی وقتی در کمال شجاعت و شیرزنی (که هستم) استفادش کردم دیدم اتفاقا زیادم بد نبود! جالب بود!! یجورایی فان بود!:)))) ولی اولش که می خوای شورو کنی یجوریه. هر چند بارم که استفاده کرده باشی. الان دیگه ته زن ام آ دیگه. کاملا. :)

سرویس شده


دهنم عملا سرویس شده. دیروز تصادف کردم. یعنی من نکردم ماشینی که توش بود تصادف کرد. من فقط با سرعت خدا میدونه چقد با صورت رفتم تو صندلی جلویی و عینکم پرت شد رو پای زنه که بغل راننده بود! من بودمو یه پسر تپل پیشم و یه زنه جلو. اون دو تا هیچیشون نشد. من حواسم نبود آخه سرم پایین بود تو کیفم داشتم پول در میووردم یهو بووووومممم. آخــی آخــی پسره انقد مهربون و خوب بود که هروقت یادش میفتم کلی دعاش می کنم. نگران من بود. ماشین بعدیم که سوار شدیم از تو آیینه دید دندونام خون خالیه یه کپه دستمال از تو کیفش داد بهم :) خدا خیرش بده چون خودم شاید دو تا دستمال داشتم و تا 2 ساعت بعد که برگشتم خونه همه دستمالای اونم استفاده شد! رفته بودم دنبال کار خواهر... دهنمم اونطوری... چیزی نیست یکم پاره شده فقط و به یغما رفته.

بعد همش نگران بود و نچ نچ می کرد که این چه بلایی بوده سر من اومده! بازم خدا رحم کرد. دماغم چیزی نشد. میتونست خیلی بدتر از این باشه اما الانم لب بالام 8 برابر شده باد کرده توشم زخمو زیله ها. خینو مالو اینا. کلا گا**ده شدم دیگه انقد که تو این یه ماه بلا سرم اومده. عادت ندارم بش. یکی فک کنم یجا عروسک منو وودو کرده هی میزنه لهم میکنه یا چشمم میزنه هی؟

تو2-3 هفته سه تا بلای گنده سرم اومده. پدر صاب بچه درومد رفت. جرات نمیکنم برم بیرون سوار ماشین شم. دیگه حواسم جمعه بیرون میرم. قبلنا همیشه فک می کردم "من هیچ بلایی سرم نمیاد تو خیابون". واسه همین خیلی راحت بودم.

لبم درد می کنه. دهنم درد میکنه. :( 

تازه به مامانمم نگفتم چون گفتم بیخود نگران نشه. طفلک تازه از نگرانی مرض قبلیم اومده بیرون. حالا کمبود همدردیو دلداری دارم.

شب عید! :) :)

عجب شامی شد شام شب عید امسال!! :))))))) تاریخی بود!! الویه حاضری با نون بربری اونم درحالیکه هر لقمه رو که میخوری از خنده غش میکنی و دلو رودت میپیچه بهم!!دهنم سرویس شد غذا خوردم!! ولی خیلی خندیدیم باحال بود. اما مثه همیشه حال نداد. یکم بورینگ بود. هیچ کاری نکردیم زیاد. یعنی حسمون خوابید بعده یه مدت. نمیدونم من چرا انقد خجالتی ام. بطرز مسخره ایم خجالتی ام. مثلا شدیدا حس رقص دارم اما روم نمیشه برقصم مثلا وقتی مهران باشه یا کس دیگه ای باشه. اصن نمیتونم پررو بازی دربیارم از خودم بدم میاد! انگار باید روی خودم کار کنم! خب متاهل بودنم جزوشه دیگه. بهرحال سنگین رنگینیه و این حرفا. ولی خودم فک می کنم آل کام اروند! بمرور زمان یعنی.ولی موضوع فقط این نیست. حتی مثلا جلو ایمانم روم نمیشه برقصم یا خودمو به نمایش بذارم. انگار بطرز احمقانه ای اعتماد بنفسشو ندارم!! خیلی مسخرم با این حالتم!!!