بیخود دماغت را به شیشه ویترین من نچسبان. ویترین من جادماغی ندارد. اینجا هیچچیز برای دیدن نیست. چراغ خاموش است. کرکره ی لبخندم را هم پایین کشیده ام. پس بیخود اینجا وانسا. شماره ات را در تکه کاغذ کوچکی بنویس. مچاله اش کن بیندازش کنار سطل آشغال سیاهه. وقتی رفتی برش می دارم. هروقت وقتش شد بهت زنگ میزنم. آنوقت بیا همه جایت را بچسبان به ویترین من.

امضا: خودم

زمان: 8 تا 12 صبح

مکان: لپ راست روی بالشت