شب عید! :) :)

عجب شامی شد شام شب عید امسال!! :))))))) تاریخی بود!! الویه حاضری با نون بربری اونم درحالیکه هر لقمه رو که میخوری از خنده غش میکنی و دلو رودت میپیچه بهم!!دهنم سرویس شد غذا خوردم!! ولی خیلی خندیدیم باحال بود. اما مثه همیشه حال نداد. یکم بورینگ بود. هیچ کاری نکردیم زیاد. یعنی حسمون خوابید بعده یه مدت. نمیدونم من چرا انقد خجالتی ام. بطرز مسخره ایم خجالتی ام. مثلا شدیدا حس رقص دارم اما روم نمیشه برقصم مثلا وقتی مهران باشه یا کس دیگه ای باشه. اصن نمیتونم پررو بازی دربیارم از خودم بدم میاد! انگار باید روی خودم کار کنم! خب متاهل بودنم جزوشه دیگه. بهرحال سنگین رنگینیه و این حرفا. ولی خودم فک می کنم آل کام اروند! بمرور زمان یعنی.ولی موضوع فقط این نیست. حتی مثلا جلو ایمانم روم نمیشه برقصم یا خودمو به نمایش بذارم. انگار بطرز احمقانه ای اعتماد بنفسشو ندارم!! خیلی مسخرم با این حالتم!!!